ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات سارا

اولین باری که خاطراتت رو برات خوندم اینا رو گفتی من بنویسم

خاطره خوبی بود مامان عزیزم.من تو رو خیلی دوست دارم.هر چه قدر که دلت خواست دوست داشته باشم دویت داشته میشم.تو سی دی ها واسباب بازیهای خوبی برای من میخری.باباجونم هر جا بخوام منو میبره حتی پارک.دانشگاه روز خوبی بود وبهم خیلی خوش گذشت مامان عزیزم.یادت میاد که پشت درختا قایم میشدم؟خانمون که کاغذ دیوا ی کردیم حتی اتاق من واقعا قشنگ شده است.اون لامپی رو که عوض کردبم یه لامپ خوشکلتر گرفتیم.پرده هامون که یه شکل دیگه بود حالا قشنگتر شده است.ممنانم که برام یه قلک خوشکل گرفته اید ومن پولام رو تو او بندازم.     اینا رو سارا داره میگه وخیلی هم دا ره سعی میکنه که کتابی صحبت کنه.                مامان جون عز...
11 ارديبهشت 1393
1